نخستین نشست چهارمین روز سی و پنجمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران با عنوان «پایان»، با حضور احمد الستی برگزار شد.
به گزارش فوکوس فیلم نیوز به نقل ازستاد خبری سی و پنجمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران، احمد الستی در ابتدای این نشست گفت: باید به یاد داشته باشیم که هم مسئله آغاز و هم مسئله پایان در فیلم، عمیقا بحث هایی فرمالیستی و بسیار در قید این هستند که از اصول فرمال بهره ببرند.
او ادامه داد: در مبحث «پایان» نیز مسئله حس اهمیت دارد و یک کارگردان باید از خود بپرسد که حس پایان متکی بر چه اصولی است؟ و عکس العمل تماشاگران به پایان یک فیلم چیست؟
این مدرس سینما گفت: این حس پایان تا آن جا اهمیت دارد که باید برای تماشاگران غیرحرفه ای نیز امری ملموس باشد. آن ها باید متوجه این مسئله باشند که یک فیلم تا دقایقی دیگر دارد به پایان می رسد و این مسئله به واسطه چند عامل چون صدا، تصویر و موسیقی برای مخاطب ملموس می شود.
الستی گفت: ما برای درک مسئله پایان باید به برخی از الگوهایی که برای آغاز یک فیلم انتخاب کرده ایم بازگردیم. یکی از این الگوها مسئله «اتچمنت» یا نزدیک شدن تدریجی به سوژه بود که این رویکرد تا سرانجام نهایی باید با سوژه همراه باشد.
او اظهار داشت: این مسائل آن گونه که قبلا در مباحث مربوط به آغاز بررسی شده بود از اصول و دستور زبان سینما تبعیت می کند. مسئله اتچمنت از چیدمان پشت سر هم تصاویر و به واسطه نماهای نزدیک شونده به وجود می آید. در الگوی کلاسیک ما اول به سوژه نزدیک می شویم و سپس در پایان از سوژه دور می شویم.
الستی درباره تاثیر «جان فورد» کارگردان مشهور فیلم های وسترن در این شکل از ایجاد پایان گفت: او در دهه چهل با ایجاد یک دستور زبان جدید شکلی از نمای پایان را مطرح کرد که به یک الگو تبدیل شد. به واسطه این الگو در صحنه پایانی یک فیلم دوربین از پشت سر کاراکتر را می گیرد که به سوی دوردست حرکت می کند. به واسطه این اتفاق اگر کاراکتر اصلی به سمت دوربین حرکت کند نشانه های غلطی به مخاطب داده می شود.
او ادامه داد: حس پایان عبارت است از در نظر گرفتن جایی برای دوربین و طراحی میزانسن به شکلی که کاراکتر از آن فاصله بگیرد. حس تصویر همانطور که قبل از این گفته شد فقط مربوط به صحنه نیست. موسیقی و صدا نیز بحث حس پایان را تشدید می کند.
این مدرس سینما با اشاره به اهمیت موسیقی در درک حس پایان گفت: فیلم سازها می توانند حس پایان را از طریق موسیقی بگیرند. گوش دادن به موسیقی افرادی مانند«موتزارت» و «بتهوون» در آموختن درک حس پایان به سینماگر کمک می کند.کاری که سینما انجام می دهد آن است که کلیه اطلاعاتی که به شکل تاریخی از پایان موسیقی گرفته را در اختیار خود می گیرد و مورد استفاده قرار می دهد.
الستی با بیان این که به وجود آوردن حس پایان شامل مجموعه تصمیم های هوشمندانه است، گفت: در کنار این الگو، الگوی بسیار رایج دیگری هم هست. فیلم هایی هستند که در آن سوژه ثابت است و دوربین به آن نزدیک می شود. فیلمی مانند«پرندگان» هیچکاک یکی از نمونه های خوب این الگو است. البته فیلم«روانی» هیچکاک هم نمونه دیگری از این نوع پایان است.
او گفت: این الگو به نوعی آغازگر نوعی الگوی مدرن است. زمانی که داستان ها درونی شده و یک روایت از درون کاراکتر آغاز و در پایان به درون کاراکتر رسوخ می کند. در واقع الگوی مدرن از نمای بسته به نمای بسته و در الگوی کلاسیک از نمای باز به نمای باز می رویم.
او سپس به مبحث پایان باز و بسته در داستان گویی پرداخت و گفت: فیلم هایی که بعد از پایان آن انتظار ادامه دار بودن داستان را ندارید شکلی بسته دارند و فیلم هایی که انتظار دارید تماشاگر درگیر آن شود از پایانی باز برخوردار است. طراحی یک پایان باز کار بسیار مشکلی است. شما باید مخلفات بسیاری را در فیلمتان بگنجانید تا بتوانید آن را به پایانی باز ختم کنید.
او سپس با نمایش صحنه پایانی فیلمی از فرانسوا تروفو به پایان «فریز فریم» اشاره کرد که برای نخستین بار مخاطب را با کاراکتر درون فیلم رو در رو می کند که در شکل خود منحصر به فرد است و نوشته های فراوانی درباره آن نوشته شده است.
الستی اضطراب دوران مدرن را در به وجود آمدن این نگاه موثر دانست و گفت: الگوی «برکتینگ» که درباره آغاز فیلم به آن اشاره شد در پایان فیلم هم رقم می خورد. این الگو در واقع پاسخ دادن پایان به الگوی دکوپاژی اول فیلم است و این یک طراحی می خواهد. این نوع پرداختی ماهرانه از آغاز و پایان است.
او درباره الگوی «پایان ناگهانی» هم سخن گفت و پایان فیلم «سگ های انباری» ساخته تارانتینو را بهترین نمونه برای درک این نوع از پایان دانست و گفت: این نوع از پایان بیشتر برای فیلم های اکشن طراحی می شوند تا بتوانند در نقطه ای ناگهانی داستان را به پایان برسانند.
الستی در نهایت به «فرم سیکلیک» یا دایره وار اشاره کرد و درباره این فرم گفت: این فیلم با همان تصویری به پایان می رسد که در آغاز شروع شده است. با این تفاوت که دیگر کاراکتر در صحنه حضور ندارد.