روزنامه شهروند با مسعودکیمیایی در باره فیلم پرحاشیه «قاتل اهلی» مصاحبه کرده است.
بخشهایی از این مصاحبه را میخوانید:
ساخت قاتل اهلی زیاد طول کشید و در پایان نیز به نظر میآمد رضایت منتقدان را چندان جلب نکرده است
دوسال ساخت این فیلم طول کشید. من برای توی تماشاگر فیلم ساختم. برای همین هم اینجا نشستهام و دارم پاسخ میدهم. چیز دیگری هم مهم نیست. پس از سالها همه چیزها یادمان میرود و فقط فیلم باقی میماند و دسیسهها و هیچ چیز دیگری باقی نخواهد ماند.
طیف مخاطبان قاتل اهلی را چه کسانی میدانید؟
این فیلم مثل تمام فیلمهای من است. فیلمی برای نترسها. کسی که این فیلم را میبیند باید نترس باشد مثل سازندهاش؛ مثل بقیه فیلمهای سازندهاش. من فیلم را برای این ساختهام که اندازههای دانستگی افکار کوچک را بالا ببرد.
منتقدان درباره این فیلم خیلی نظرات مخالف ابراز کردند. در جریان هستید که
خب دنیای نقد امروز و بهخصوص در روزهای جشنواره خوبیاش این است که با دنیای مزدوری در سینما و هنر آشنا میشویم و این مزدوری یعنی اینکه جنس خندیدنها، ترسیدنها و حتی قیمتها را از آن میفهمیم.
میگویند دیالوگهای فیلم گنگ است
این را درباره بیشتر فیلمهای من گفتهاند و بعد از چند سال همان کسانی که این حرفها را زدهاند این فیلمها را در فهرست بهترینهایشان آوردهاند. من در روزهای درگیری و شلوغی جشنواره هم گفتم که وقتی فیلمساز نیستید و این داستان را نمیشناسید، درباره آن صحبت نکنید. این را هم باید بدانید که دیالوگهای این فیلم بهطور کامل نثر روزنامهای است چون موضوع آن برای روزنامه و رسانه است.
قاتل اهلی به نوعی به بیاخلاقی و خیانت اشاره دارد. جالب اینکه این مضمون را در برخوردهایی که با این فیلم شد نیز میبینیم. به نظر شما چرا؟
این یکی از مهمترین عنصرهای فیلم است. درواقع در فیلمی که بیاخلاقی را نشان میدهد چنین حجمی از بیاخلاقی باید از داخل خود فیلم بیاید. جالب است. بیاخلاقی تا آنجا پیش رفته که پولاد کیمیایی که هنرپیشه فیلمهای دیگران هم است، هر وقت قرار است با حرف یا متلکی با او برخورد شود بهعنوان پسر کیمیایی مورد خطاب قرار میگیرد. او در قاتل اهلی هر کار از دستش برآمد کرد؛ و حتی بهعنوان یک خواننده تمرین کرد تا بدون جایگزینی با یک خواننده واقعی بتواند بخواند.
فکر میکنید چرا پولاد تا این حد زیر سوال برده میشود؟
این حرفها را بارها زدهام. ببینید؛ به من وقتی نمیتوانند بند کنند این کار را با پولاد میکنند. در حقیقت پولاد را بهانه کردهاند برای کوبیدن من. غافل از اینکه من بعد از ٥٠سال فیلمسازی نمیآیم فیلم خودم را به خاطر پسرم خراب کنم. این برای اندازهای از دانستن ساخته شده است و از همین رو خودش را روی نادانستنها میگذارد. دوسال وقت روی این فیلم گذاشتم. از ظاهرش هم معلوم است که فیلم فیلم سختی بود. اما این مهم است. فیلم مهم است و جز این فیلم هیچ چیز دیگری نمیماند؛ نه دسیسهها و نه سیاهیها.
یکی از تفاوتهای این فیلم در قیاس با کارهای قبلی شما این است که برای نخستینبار درباره افرادی که در جامعه بهعنوان حزباللهی شناخته میشوند، فیلم ساختهاید. چرا؟
آنان یک طبقه هستند و از اطراف آنان میتوانیم جامعه را بهتر بشناسیم. البته سروش در این فیلم نقش حزباللهی ندارد. اینها عدهای هستند که پول دوست دارند و صفرهای آن را هم نمیتوانند بشمارند و یا اینکه نمیدانند صفرهای حسابهاشان چقدر است. سروش اما یکی از افرادی است که میداند و ما از این دست آدمها زیاد داریم.
میگویند و به شوخی هم میگویند که قاتل اهلی باز هم داستان انتقام فردی آدمهاست. به نظر شما این تحلیل درست است؟
انتقام نیست. عکسالعمل است. فیلمهای من درباره انتقام نیستند. آدم اگر عکسالعمل نداشته باشد، آدم خنثایی است.
این را هم میپرسند که چرا برای یک بار هم که شده، قهرمان کیمیایی از انتقام یا همانگونه که شما میگویید از نشان دادن عکسالعمل حاد نمیگذرد؟
موضوع پیش آمده میزان عکسالعمل را روشن میکند. اتفاقی که هستی من را میگیرد، من دیگر نمیتوانم بگذرم و ببخشم. آن وقت من هستیام را میخواهم که از من گرفته شده. موضوع باید خیلی کوچک باشد که بشود از عکسالعمل نشان دادن گذشت و عفو کرد. ولی کسی که به هستی و آرمان من کار دارد، به عقاید من کار دارد - که آن عقاید برای من تمام زندگی هستند، من دیگر نمیتوانم ببخشم...
قاتل اهلی هم مثل بقیه کارهایتان فیلم مردانهای است
این را هم قبول ندارم. اصلا این گونه نیست. زن همیشه در فیلمهای من بوده؛ اما این گونه هم نیست که بخواهم جور دیگری کار کنم. نمیتوانم دروغ بگویم. نمیتوانم غلو کنم. نمیتوانم فیلمی فمینیستی بسازم. من زن را به اندازهای که باید باشد در فیلمهایم دارم.