مهدی هاشمی بازیگر درباره کیانوش عیاری نوشت: «او بسیار بیپرده و مانع و ملاحظه میاندیشد.» براساس گزارش سایت «هنر و تجربه» برای نوشتن درباره این کارگردان به بهانه این سالروز، هنرمندی را بهتر از مهدی هاشمی نیافتیم. همراهی نزدیک به دو دهه آنها از مجموعه تلویزیونی«هزاران چشم» آغاز شد و با «روزگار قریب» و فیلم«خانه پدری» ادامه یافت. هاشمی با کولهباری از تجربههای حضورش در تئاتر و سینما، در آثار این کارگردان وجه دیگری از هنرمندی خود را به ما مینمایاند که حاصلش شخصیتهای به یادماندنی،واقعی و سرشار از حس زندگی هستند. عیاری در گفتوگویی درباره مهدی هاشمی و این همراهی چندساله میگوید:«او بازیگری است که ویژگیهای چند بعدی دارد.ایشان خودشان را به صورت کامل در اختیار کارگردان قرار میدهد و این کار را با یک فروتنی خیلی تحسین برانگیز میکند.اما به درستی به کار خودش ادامه میدهد. به خاطر این که به این باور رسیده که در بازیگری یکی از مهمترین ملزومات درک موقعیت است.»
شما را به خواندن یادداشت مهدی هاشمی درباره کیانوش عیاری دعوت میکنیم.
«کارگردان فضاهای بی روتوش.چهرههای بدون ماسک و رنگ و لعاب و گریم و صداهای به دور از ژستهای رادیویی و دوبلوری. قهرمان فیلمهای او (اگر قهرمانی در کار باشد) مثل ستارههای رایج سینما نیستند، اگر گاهی قهرمانی هستند؛هالهی ستارهگیِ ورای انسانهای عادی از آنها گرفته شدهاست.
آدمها در فیلمهای او چهرههایی در زمینه اجتماع هستند که سختیهای زندگی بر آنها گذر کرده است،آنچه که ستارگان بیپایه و اساس و هویت سینمای بازاری و تجاری ما فاقد آن هستند.
او بسیار بیپرده و مانع و ملاحظه میاندیشد.
و اگر امکانش بود مثل امکانی که به دولتیسازها میدهند، او چهره دیگری از جنگ را ترسیم میکرد و واقعیتهای جنگ را نشان میداد.فداکاریها و در عین حال هراس و گریز از وحشت و هجوم که یادآور حمله مغولها باشد. حیف که ظرفیتها و توانها و استعدادها در این فلات پر از موانع، کنار زده میشوند.
تا آنجا که من آقای عیاری را میشناسم و بارها از زبانش شنیدهام، ساختن فیلمهای کارتونی که همه چیزش در اختیار کارگردان است را بسیار دوست میداشت تا بتواند بدون فشار و محدودیت اربابان سرمایه، در یک سلیقه کامل و مستقل قهرمانانش را خلق کند. بدون محدودیت زمان و البته آزار و اذیت ستارگان و عوامل فیلم. البته این آرزو را تا حد امکان به عمل درآورده و درست در نزدیک به چهل سال فیلم سازیاش سعی کرده، تصمیم گیرنده همه چیز آثارش باشد.
شاید برای همین است که فیلمهای او مستقل هستند و کمتر شبیه فیلمهای دیگر. کمتر در آثارش نشانی از فرمول و ساختار کلاسیکی و انجام شده و راههای هموار شده توسط کارگردانهای دیگر را میبینیم. این مستقل بودن در هنرهای نقاشی و رمان و شعر که بر قلم و کاغذ و بوم انجام میشود، شاید آسان باشد اما در سینما آن هم در دنیای بی ثبات خاورمیانهای ما که همه چیزدر اختیار نیست و نمیتوان ارکستر هماهنگ را با عوامل ناهمگون اجرا کرد، بسی دشوار است. اما میبینیم او بارها آثار هماهنگی را از مجموعه ناهماهنگ خلق کردهاست.
او در فیلم «روز باشکوه» اهالی شهری را به حرکت درآورده نه در قابهای چیده شده نقاشیوار بلکه سیال و روان و گذرا. نیرو حرکت درون کادرهای و قابهای سینمایی او تاب تحمل ایستایی و ثبات را ندارند، انگار دوست دارند کادرها و قابها را بشکنند.
آیا میتوان او را یکی از بزرگان بیقانون و ضد فضاهای کلاسیکی سینما دانست که در کمتر ژانری جای میگیرند. او نیز مثل بزرگان دیگری چون سهراب شهید ثالث و عباس کیارستمی که ستایشگران بسیاری دارند اما به دلیل رعایت نکردن قوانین معمول سینما، تماشاگرانش اندکی دارند، هیچ قاعده و قانون دراماتیکی بر آثارش جای ندارد و اوج و فرود و هیجان و دلهره و جذابیتهای دیگر سینمای معمول و کلاسیک را در فیلمهای او هم نمیبینیم.
در همکاری چندین ساله من با این کارگردان بزرگ، وقتی در شروع فیلمبرداری «روزگار قریب» به علت بیماری و ضعفی که بر اثر سرطان دکتر قریب داشت،خواستم خیلی واقعی حرف بزنم، صدایم به زحمت شنیده میشد،صدابردار گفت آقای هاشمی میشود کمی بلندتر صحبت کنید.آقای عیاری بیدرنگ به شوخی و جدی (که همیشه در حال شوخی است) بلند گفت،تکنسینها صحبت نکنند.او طالب به تصویر درآوردن خود واقعیتهای زندگی است حتی اگر صدای آن زندگی شنیده نشود.
او برای رسیدن به لمس واقعیت، حتی اگر قرار باشد همه تکنیکهای کمک کننده را زیر پا بگذارد، این کار را میکند.اما آیا زندگی در گذر و به چنگ نیامدنی، ثبت شدنی است؟ مستندسازها سعی می کنند، لحظهها را شکار کنند اما او سعی دارد در سینمای ساختگی و زندگی بازسازی شده هم به آن برسد.او نه عکاس است مثل شهید ثالث و نه نقاش و عکاس مثل کیارستمی که این وجه از هنر در سینمای آنها می چربد. برعکس او تحمل ایستایی در قاب و کادرها را ندارد. او از هر منظر و قابی میگریزد. او همپای زندگی دوست دارد، در سینما حرکت کند. او به دنبال جوهر سینماست که از آغاز اختراعش، نفس حرکت با آن همگام بوده، او تماما سینماگر است.
تولدشان مبارک.»