جشنواره‌ فیلم فجر و مسئله‌ دیگری‌سازی

«اردک لی» داستان کودکی آذری زبان همراه با پدر و مادرش است که دستخوش ناملایمات زیادی در دوران تحصیل خود قرار می‌گیرد. با توجه به اینکه داستان در دهه‌ 40 شمسی اتفاق می‌افتد، نقد غریب‌پور به ساختار فرهنگی و نظام آموزشی آن‌دوران قابل تعمیم به شرایط معاصر و اوضاع کنونی نیز هست.

 

محمدحسین میربابا: بهروز غریب‌پور بعد از 16 سال دوری از سینما با فیلم جدیدش بنام «اردک لی» درمقام کارگردان مجددا به این عرصه بازگشت. «اردک لی» داستان کودکی آذری زبان همراه با پدر و مادرش است که دستخوش ناملایمات زیادی در دوران تحصیل خود قرار می‌گیرد. با توجه به اینکه داستان در دهه‌ 40 شمسی اتفاق می‌افتد، نقد غریب‌پور به ساختار فرهنگی و نظام آموزشی آن‌دوران قابل تعمیم به شرایط معاصر و اوضاع کنونی نیز هست. استفاده از 300 بازیگر نوجوان در کنار قاب‌های بدیع و زیبا و همچنین روایت جذاب قطعا این فیلم را به یک اتفاق سینمایی در چند دهه‌ اخیر سینمای ایران بدل خواهد کرد. با توجه به برنامه‌ زمان‌بندی تیم تولید و انطباق آن با مهلت ارسال آثار به دبیرخانه‌ سی و ششمین جشنواره‌ فیلم فجر در سال 96 انتظار می‌رفت «اردک لی» که سرموقع به دبیرخانه جشنواره ارسال شد در لیست نهایی آثار راه یافته به بخش سودای سیمرغ جشنواره‌ سی و ششم قرار گیرد. چیزی که با توجه به سابقه‌ هنری غریب‌پور چه در عرصه‌ تئاتر و چه سینما قطعا مورد استقبال مخاطبین جدی سینما در زمان برگزاری جشنواره قرار می‌گرفت. اما در کمال ناباوری این فیلم از لیست آثار نهایی جشنواره کنار گذاشته شد. این درحالی ‌است که بیشتر آثار راه یافته به لیست نهایی جشنواره‌ فیلم فجر هنوز نسخه‌ کامل و نهایی را به دفتر جشنواره ارسال نکرده‌اند و قطعا با توجه به سابقه‌ کارگردان و یا موضوع خود فیلم در لیست نهایی جشنواره جای گرفته‌اند. «ادرک لی» باوجود رعایت قوانین و زمان‌بندی جشنواره‌ فیلم فجر و رساندن به‌موقع فیلم به دبیرخانه‌ جشنواره و همچنین اخذ پروانه‌ ساخت از وزارت ارشاد با بی‌مهری هرچه تمام‌تر و بدون ارائه‌ توضیح مبنی بر دلایل کنارگذاشتن فیلم از جانب هیئت بازبین یا دبیرخانه‌ جشنواره از حضور در جشنواره سی و ششم بازماند.

مسئله‌ اصلی بر سر سازوکارهایی است که همواره در تاریخ سینمای بعد از انقلاب نسبت به سینماگران مستقل و خوش فکر دخیل بوده است. که در نهایت منجر به خانه‌نشینی یا مهاجرت سرمایه‌های اصلی تاریخ سینمای ایران در این چند سال اخیر شده است. بهروز غریب‌پور باوجود اینکه بعنوان مهمترین چهره‌ تئاتر اپرایی و عروسکی در این کشور شناخته می‌‌شود، در تاریخ سینمای ایران کارهای جاودانی از خود بجا گذاشته است. فیلمنامه‌نویس فیلم «دونده»، حمایت از تولید آثار سینمایی کانون پرورش فکری در دهه‌ شصت که منجر به ساخت بخش عمده‌ای از آثار سینمایی کیارستمی و فیلمی همچون «باشو غریبه‌‌ کوچک» شد. همچنین ساخت سه فیلم بلند سینمایی (کارآگاه(1368) زینت(1372) و تنبل قهرمان (1380) ) که نشان از حضور مؤثر او در سینمای معاصر ایران دارد. بدون شک در هرنقطه‌ دیگری از دنیا زمانی‌که سینماگری بزرگ و مؤلف بعد از سال‌ها دوری از سینما فیلم جدیدی می‌سازد نه تنها حضور او غنیمتی برای جشنواره‌های مهم سینمایی بشمار می‌رود، بلکه حمایت‌های معنوی زیادی از جانب ساختار و بدنه‌ سینمایی برای بهتر دیده شدن او صورت می‌گیرد. برای نمونه زمانی‌که «ترنس مالیک» فیلمساز و فیلسوف بزرگ امریکایی بعد از 20 سال دوری از سینما در سال 1999 با فیلم «خط باریک قرمز» مجددا بر پرده نقره‌ای ظاهر شد چنان مورد حمایت تولیدکنندگان و درست‌اندرکاران جشنواره‌های امریکا و اروپا قرار گرفت که از آن پس دیگر شاهد وقفه‌ طولانی در روند فیلم‌سازی او نیستیم. اما گویا در این کشور همه‌چیز بر سازی مخالف کوک شده است. سرمایه‌های اصلی سینما و هنر این کشور بعد از سال‌ها تلاش و دست‌یابی به اندیشه‌ای که در آثارشان مستتر است با چوب بی‌مهری‌ها رانده می‌شوند. بهروز غریب‌‌پور چهره‌ای جهانی است. سازوکار برخورد با یک چهره‌ جهانی چگونه است؟ پس زدن و کنار گذاشتن از ویترین سینمایی یک سال کشور؟ سؤال اینجاست که جشنواره‌‌ی فیلم فجر که ویترین یک‌ساله‌ تولیدات اصلی سینمایی کشور است چگونه تزئین می‌شود؟ این ویترین هویت خود را از چه دست آثار و افرادی می‌گیرد؟ بجای اینکه از غریب‌پورها برای رنگ و جلا یافتن این ویترین دعوت شود با کنار گذاشتن آثار آن‌ها چه بر سر خود ویترین یکساله‌ سینمای کشور می‌آید؟

یکی از بهترین روش‌های مواجهه با مسائل نگاه معکوس داشتن به آن‌هاست. جریان کنارگذاشتن اثر سینمایی غریب‌پور را هم باید از همین مسیر نگاه کرد. اینکه بیش از آنکه غریب‌پور و تهیه‌کننده فیلم «اردک لی» ضرر کرده باشند آیا این ضرر متوجه جشنواره فیلم فجر بعنوان ویترین سینمایی یکساله‌ کشور نیست؟ برای پاسخ به این سؤال باید از دو زاویه نگاه کرد. زاویه هنرمندان و سینماگران و زاویه‌ مدیران. مدیران سینمایی طی سال‌های بعد انقلاب عمدتا غیر سینمایی‌ترین افراد بودند. واقعا از مدیری که دغدغه‌ سیاسی را بر رویکرد فرهنگی ارجح می‌داند چه انتظاری می‌توان داشت؟ با فاکتور گرفتن از مدیران به نگاه اهالی خانواده‌ سینما می‌رسیم. طبیعتا هیئت بازبین آثار ارسالی به دبیرخانه‌ جشنواره‌ فیلم فجر متشکل از چهره‌های معروف بدنه‌ سینمای کشور هستند. اگر ایشان در رأی خود استقلال بخرج داده باشند که باید برای دلایل رد شدن هر فیلمی که به دبیرخانه جشنواره ارسال می‌شود توضیحاتی ارائه دهند. حالا زمانی‌که وزنه‌ای چون غریب پور مورد خطاب ایشان باشد که قطعا در توضیح دادن هم باید بسیار منطقی و دلیل‌مند عمل کنند. اگر هم این استقلال بواسطه‌ منویات نهادهای سیاسی از جمله وزارت ارشاد یا کمیسیون فرهنگی مجلس از آنها سلب شده باشد و ایشان صرفا صحنه‌گردان نمایشی دولتی و حکومتی باشند که دیگر برای بدنه سینمایی که چنین پوسیده گشته است باید وااسفا سرداد. نتیجه این می‌شود که هرسال ویترین سینمایی کشور از ریخت افتاده‌تر از قبل می‌شود. طبیعتا فیلم‌های سفارشی و فیلم‌سازان سفارش شده اوراق این سال‌های تاریخ سینمای ایران را سیاه می‌کنند. زمانی‌که اصالت و استقلال از اثر هنری گرفته می‌شود و هنرمند متعهد کناررانده می‌شود هرچه هم با رنگ و جلای مصنوعی صحنه‌آرایی کنیم اثری بر تاریخ نخواهیم گذاشت.

باز هم به پرسش اول بازگردیم. چه سازوکارهایی منجر به کنار گذاشتن فیلمی همچون «اردک لی» از جشنواره‌ فیلم فجر شده است؟ برای پاسخ به این پرسش باید کمی سرچرخاند و در دل یک جریان کلی‌تر به موضوع نگاه کرد. دراینجا پای مفهوم «دیگری» و «دیگری‌سازی» به‌میان می‌آید. «دیگری» در تضاد با یک گفتمان مسلط شکل می‌گیرد. این تضاد لزوما سویه‌ای سیاسی ندارد. بلکه در ارتباط با هنر  عمدتا سویه‌‌های معرفتی بخود می‌گیرد. در سیستم‌های فرمایشی که هنر عمدتا درنقش بازنمایی ایدئولوژی قرار می‌گیرد دور بودن از سازوکارهای ایدئولوژیک دستگاه حاکمه‌ فرهنگی منجر به ایجاد فاصله‌گذاری و «دیگری شدن» هنرمند می‌گردد. ازاین رو هنر و هنرمندِ مستقل هرچند حرفی سیاسی در اثر خود نزده باشد باز هم بخاطر رویگردانی از منویات فرهنگ حاکمیت درمقام دیگری قرار گرفته و عرصه برای بروز و بازنمایی بر او تنگ می‌شود. نکته مهم اینجاست که سیستم‌هایی که فرهنگ را ذیل سیاست و آنهم سیاست حاکم خوانش می‌کنند همواره بر این دوگانه‌ خودی و غیر خودی بیشتر از قبل دامن می‌زنند. متأسفانه این روند در عرصه سینمای کشور ما هرسال نمود بیشتری پیدا کرده است. تاحدی‌که اگر قبلا فیلمساز از خط قرمزی در فیلم خودش عبور می‌کرد و بنا به آن خط قرمزها اثرش در محاق توقیف یا نادیده‌شدن قرار می‌گرفت، طی این سال‌های اخیر گویا خط قرمز‌ها از سویه‌ محتوایی آثار به خود فیلم‌سازها گسترش پیدا کرده است. به‌گونه‌ای که دیگر خود اثر مورد ارزیابی قرار نمی‌گیرد، بلکه این سینماگر است که باید در دایره‌ خودی‌ها باشد تا اثرش مورد توجه قرار گیرد. حالا متر و معیار این خودی و غیر خودی چیست؟ به واقع شاید نشود جواب دقیقی به این پرسش داد. آنچه مشخص است جریانی در سینمای این چندسال اخیر عهده‌دار ویترین سینمایی این کشور است که بسیار سلیقه‌ای گزینش می‌کند. زمانی‌که متر و معیار گزینش نه خود اثر فیلمساز بلکه میزان وابستگی او به ارگان‌ها و نهادهای مداخله‌گر در عرصه‌ی فرهنگ رسمی کشور باشد نتیجه این می‌شود که نیروهای متعهد و هنرمندان بنام و مؤلف جایی در این ویترین پیدا نمی‌‌کنند. بدون شک برای امثال غریب پور قرار گرفتن در ویترین جشنواره‌ فجر اولویت بحساب نمی‌آید. اما مسئله بر سر این است که سینما وابسته به جریانات اقتصادی است. ادامه‌ حیات یک فیلم‌ساز وابسته به ایجاد امکان‌های مالی مناسب برای شریان حیاتی تولیدات بعدی‌اش است و خب بخش مهمی از اقتصاد سینما در این کشور با ویترین جشنواره‌ فجر سنجیده می‌شود. در چنین معادله‌ای بستر برای این دوگانه‌ ناعادلانه‌ خودی و غیر خودی بخوبی مهیا می‌شود. اما همانگونه‌که مطرح شد بحث برسر معیار این دوگانه است. گویی این وضعیت «دیگری ساز» همواره باید در بستر سینمای این کشور ادامه داشته باشد و ادامه‌ حیات آن وابسته به تغییر مترومعیارهای خودی و غیرخودی است.

داستان فیلم غریب‌پور در دهه 40 شمسی و در زمان حکومت پهلوی اتفاق افتاده است. فیلم‌ساز اگر هم نقدی بر فرهنگ معارض نسبت به قومیت‌ها دارد و نقدش را به شرایط امروز جامعه پیوند زده، قطعا این کار را در لایه‌های زیرین و پنهان اثرش کرده است. در نتیجه روایتی از جریانات تبعیض آمیز فرهنگی در رژیم گذشته از هیچ خط قرمزی عبور نکرده است. پس قطعا سازوکارهای دیگری در کنار گذاشتن این فیلم از جشنواره‌ فیلم فجر دخیل بوده است. به‌نوعی باید گفت این فیلم «اردک لی» نیست که از جشنواره کنار گذاشته می‌شود، بلکه در درجه‌ اول بهروز غریب‌پور باید از ویترین سینمای ایران کنار گذاشته شود. غریب‌پور توسط سیاست‌گذاران سینمای این سال‌ها یک «دیگری» بحساب می‌آید. همان‌گونه که بیضایی سال‌هاست «دیگری» است. تقوایی نزدیک به دودهه است که جایی در تولیدات سینمایی ایران ندارد. طبعا اگر در این 16 سال که غریب‌پور بنابه‌هردلیلی فعالیتی در زمینه فیلمسازی نداشت، تصمیم به ساخت فیلمی می‌گرفت بنا به شخصیت مستقل و منتقد در آثارش بازهم همین معامله با او صورت می‌پذیرفت.

فرهنگ یک عنصر فرمایشی نیست. هرچه عرصه را بر این ساحت تنگ کنیم، حقیقت محو نمی‌شود. بلکه خودش را در لایه‌های زیرین برده و به حیاتش ادامه می‌دهد. هنرمندی که پیش از پایبندی به حقیقت بر منویات جریاناتی مشخص تکیه می‌کند بدون شک آب به آسیابی می‌ریزد که روزی دامن‌گیر خودش می‌شود. زمان همواره بزرگترین قاضی برای سنجش آثار هنری است. کما اینکه هستند آثار ماندگار در تاریخ سینما که در زمان خودشان مورد بی‌مهری قرار گرفتند، اما بخوبی راه خودشان را در دل تاریخ باز کرده و جاودان شدند. «اردک لی» از این دست آثار است. فیلمی برگرفته از یک واقعیت تاریخی و فرهنگی با رویکردی نقادانه و درعین حال دغدغه‌ وحدت اقوام که قطعا بخاطر پایبندی به تِم‌های انسانی مسیرش را در دل تاریخ سینمای ایران تثبیت خواهد کرد. پس این جشنواره‌ فیلم فجر است که از درخشندگی یک اثر ماندگار در ویترین خودش محروم شده است. مسیر تاریخ را همین «دیگری»ها تعیین می‌کنند. همان‌گونه که دغدغه‌ «اردک لی» و سازنده‌اش همین نقدکردن تفکر «دیگری ساز» است. نقدی که بر فرهنگ فاصله‌گذار میان اقوام و زبان‌ها صورت گرفته است. شاید همین روحیه‌ نقادانه و متعهد غریب‌پور او را در زمره «دیگری» در میان فیلمسازان معاصر ایران قرار داده است. «دیگری سازی» ناشی از یک فرهنگ آمرانه است. فرهنگی که هرچقدر هم متولیانش داعیه‌ استقلال آن را داشته باشند باز هم ذیل سیاست تعریف می‌شود. سیاستی یکپارچه‌ساز. «همه مانند هم فیلم بسازید.»

سینمای اجتماعی این سال‌ها که به تعبیر نگارنده سینمای «سرریز نکبت» شده است کمتر توانسته است پا را از نشان دادن سیاهی و بدبختی فراتر گذاشته و با واکاوی لایه‌های زیرین جامعه دست روی علل و عوامل نکبت بگذارد. مسلما این هم ناشی از بنیه ضعیف مؤلفان و هم عدم تطابق با منویات سیاست‌گذاران فرهنگی است. اینجاست که کسی مانند غریب‌پور با کوله باری از تجربه و دانش و هنر زمانی‌که درام را درخدمت واکاوی لایه‌های زیرین تاریخی اجتماعی قرار می‌دهد و داستان را دستمایه‌ نقد فرهنگی تاریخی می‌کند بجای تقدیر شدن بعنوان «دیگری» مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد. چراکه اثر او وامدار جریانات الکن و دسته‌بندی شده نیست.

جشنواره‌ امسال هم می‌گذرد و قطعا «اردک لی» در اکران عموم نشان می‌دهد حامل چه ارزش های سینماتیک و متعهدانه است. غریب‌پور هرچند در عرصه‌ سینما کم‌‌کار است اما با «اردک لی» صفحه‌ای از تاریخ سینمای ایران را ورق زده است.

 

 

طراحی و اجرا : NikSoft