شرق نوشت: مافیای تئاتر و سینما کارمند نامحسوس استخدام میکند.
میگویند تهیهکنندههای سینما برای جذب مخاطب تعدادی کارمند استخدام کردهاند که در پردیسهای سینمایی با صحبت علیه فیلمهای دیگر، مخاطبان آنها را جذب فیلم موردنظر خود کنند و البته این شیوه دعوت پیشامدرن است که به شیوه حسینقلیخانی معروف است و باید آن را در ادامه مافیای سینمای ایران دید که به هر ترفند و حتی دوز و کلکی متوسل میشوند که حتما فیلمهایشان در یک گروه و زمان مناسب اکران شوند و برای حذف رقیبانشان دست به هر اقدام منفیای خواهند زد که آنها را از عرصه رقابت دور کنند.
حتی در برخی از پردیسهای تهران که این روزها محل رفتوآمد چنین کارمندهایی است، مسئولان آنها چنین کارمندانی را از پردیس خود بیرون انداختهاند و البته در این موارد نیز انگشت اشاره به سوی برخی از تهیهکنندگان بوده و حتی آنها بعد از علنیشدن چنین اتهامی اظهارنظر کردهاند و تهیهکننده «خانه دختر»، خدا را روزیرسان و اصلا چنین چیزی را نسبت به خودش امری دروغین دانسته است.
در زمانهای نهچندان دور جلوي هر سینما عدهای میایستادند و در مقام جارچی مردم را دعوت میکردند که در دیدن فلان فیلم با بازی بهمان بازیگر شتاب کنند. آنها با هیجانی که در فریادزدنهایشان بود، سعی میکردند تا میتوانند آبوتابی در تبلیغاتشان ایجاد کنند و بیآنکه بخواهند علیه فیلمی گپ بزنند، فقط صادقانه دعوت به دیدن فیلم موردنظرشان میکردند؛ البته نوع ناصادقانهشان هم بود که به حسینقلیخانی معروف است و این برگرفته از تئاترهای دوره الیزابتی در لندن است که تئاتر منسوب به ملکه الیزابت برای حذف رقیبان، عدهای را در مسیرهای تئاترها قرار میدادند و اینان با استخدام افرادی که جار میزدند، علیه بقیه تئاترها میگفتند که درواقع دعوتی باشد برای تئاتر الیزابت، اما این روزها مخزنیها انگار طور دیگری شده و این کارمندهای نامحسوس و محسوس مانند شکارچیها درصدد صید تماشاچی هستند و به هر ترفندی متوسل میشوند تا آمار فروش را بالا ببرند، بیآنکه بدانند ضد تبلیغ همیشه هم پاسخ نمیدهد.
بههرتقدیر میدانیم که در این فرصت یکماهه اکران سینمایی، باید فیلمها فروش کنند و به حدنصاب فروش هم برسند که در آن موعد مقرر زودتر از برنامه اکران گروههای سینمایی حذف نشوند و شاید این خود دلیلی باشد برای اینکه علاوه بر تبلیغ بتوان از هر نوع ترفند و تمهید- حتی ضدتبلیغ- نیز بهرهمند شوند که بتوانند همچنان در جذب تماشاگر موفق باشند.
این تنها معضل سینما نیست، بلکه در تئاترهای خصوصی و بهویژه در تالارهای کوچک که اغلب بدون تماشاگر هستند، با چنین مشکلی روبهرو هستند و آنها هم عدهای را به پردیسهای بزرگ سینمایی میفرستند و البته آنها با دادن بروشور و دستگرفتن پوستر و گفتن درباره نمایشهایشان از مردم دعوت میکنند که حتما تئاترشان را ببینند. حتی برخی از این افراد در سالنهای بزرگ تئاتر بعد از پایان نمایشهای پرتماشاگر، چنین پیوند و ارتباطی را برای انجام تبلیغات و دعوت به دیدن کارهایشان انجام میدهند. البته این دعوت یا تبلیغ با بدگفتن از آثار دیگران همراه نیست و این همان تبلیغات صادقانهای است که ضرورتا در این حالوهوای کماشتهایی مردم برای دیدن برخی از تئاترهای بدونچهره شاید کمی پاسخ بدهد. اینها را میتوان به مافیای خصوصیشدن سینما و تئاتر ربط داد و شاید کمتوجهی متولیان فرهنگی کشور، همه را در باب جذب تماشاگر دچار چنین رویدادهای تلخی کرده است.