خبرگزاری مهر-گروه هنر: امیر سحرخیز عضو هیات مدیره انجمن صنفی کارگری انیمیشن استان تهران، انیماتور و فعال عرصه انیمیشن به مناسبت روز جهانی انیمیشن شنبه ۶ آبان ماه (مصادف با ۲۸ اکتبر) یادداشتی نوشته و در اختیار مهر گذاشته است.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
«عقربههای ساعت روی دیوار ۳ صبح را نشان میدهند. در دوردست صدای خش و خش جارو روی آسفالت شنیده میشود و صدای ماشینهایی که گه گاه میگذرند. نور مانیتور کامپیوتری که روی میز قرار دارد تا حدودی اتاق را روشن کرده است. از وضعیت اتاق مشخص است که ساکنش روزهاست که آن را ترک نکرده است. جعبههای تلنبار شده پیتزا، قوطیهای نوشابه خالی روی زمین و چایهای کیسهای که مشخص است بارها استفاده شدهاند و دیگر رنگی به رخسارشان نیست.
صدای پیغامهای آزار دهنده تلگرام که روی مانیتور ظاهر میشوند و کسی نیست پاسخشان را بدهد فضای اتاق را پر کرده است. غول چراغ با تعجب به اتاق و موجود عجیبی که با وحشت به او زل زده است نگاه میکند. چراغ جادو در دستانش است و تمام بدنش میلرزد.
غول (با بیحوصلگی) : سرورم!
جوابی نمیآید!
غول: سرورم!
و باز سکوت!
غول (با کمی عصبانت) : سرورم! مهندس! بزرگوار!
موجود عجیب هنوز با دهان باز و متعجب به غول نگاه میکند. غول ادامه میدهد: داداش ما ۱۰۰ سال توی اون چراغ گرفتار شده بودیم! ولی انگار شما هم همکاری! قشنگ معلومه کلی وقته تو این اتاق تنگ و تاریک زندونی بودی!
صدای نامفهومی از گلوی موجود عجیب خارج میشود.
غول که انگار به ادامه این مکالمه امیدوار شده است: آها! آها! بگو! اصلا اگه سختته بنویس! ببین من اینجام که آرزوهای تو رو برآورده کنم!
موجود عجیب با همان دهان باز به غول نگاه میکند. کم کم صداهای نامفهوم به کلمات بریده تبدیل میشوند.
غول: اصلا آرزویی داری؟
صداهای نامفهوم ادامه دارد. غول ضربهای به پشت موجود عجیب میزند و او بالاخره با تلاش بسیار شروع به حرف زدن میکند: م…م…م… میتونی کاری کنی رندر پروژهم سریع انجام بشه؟
غول (سرش را میخاراند) : ماشین؟ خونه؟ حساب بانکی؟
موجود عجیب: نه! همین بهترین کمکیه که میتونی بکنی. به سفارش دهنده قول ۷ صبح رو دادم که کارش رو تحویل بدم!
غول: مگه کله پزیه؟
موجود عجیب (با بیحوصلگی) : میتونی؟
غول: آره ولی جسارتاً شغل شریف شما چیه؟
موجود عجیب: انیماتورم!
غول: آها! همون! گفتم این حجم از نجابت یه کم غیرطبیعیه! پس انیماتوری. باشه داداش. من معمولاً ۳ تا آرزو رو برآورده میکنم. ولی شما همین که تونستی وسط این همه بدبختی با تخیلت من رو از توی قصهها و داستانهای قدیمی بکشی بیرون و نصفه شبی بیخوابمون کنی، حقته ۴ تا آرزو بکنی.
انیماتور (همان موجود عجیب) : نه همین یه دونه هم کافیه!
غول: باشه باشه. (با خود غرولند میکند) خدارحمت کنه علاءالدین و رابین ویلیامز و دیزنی خدا بیامرز رو.
انیماتور خوشحال میشود.
غول نفس عمیقی میکشد و پشت کامپیوتر مینشیند.
غول: مکس یا مایا؟
پایان!
این که قصه بود! اما بارها شده است که در لحظات سخت کار انیمیشن، از روی درماندگی و خستگی و بیخوابی، آرزو کردم ای کاش چراغ جادویی بود که با «تاچ» کردن آن غول چراغی (حالا نه آنقدر زمخت که در انیمیشن علاءالدین دیدیم!) ظاهر میشد و میگفت: سرورم! ۳ تا آرزو کن! کار سختی است. ۳ آرزو و نه حتی یکی بیشتر!
خب من همیشه از کودکی دوست داشتم بتوانم در زمان سفر کنم تا درست در تاریخ ۳۱ خرداد ماه ۱۳۶۵ در مکزیک باشم و وسط بازی یک چهارم نهایی جام جهانی فوتبال بین تیمهای برزیل و فرانسه، به زیکو فوروارد افسانهای تیم ملی برزیل بگویم: بزرگوار! پنالتی رو درست بزن که اشک یک بچه دبستانی طرفدار برزیل رو در نیاری!
این یک آرزو.
و باز هم از آنجا که من یکی از طرفداران سر سخت خانم اسکارلت جوهانسون هستم و همیشه آثارشان را دنبال میکنم، یکی از آرزوهای من حتی در لحظات بحرانی و سخت، قطعاً خرج دیدار حضوری ایشان خواهد شد. شد دو تا آرزو!
من میمانم و یک آرزو برای انیمیشن ایران!
خب طبیعتا آرزو میکردم پول هنگفتی در انیمیشن ایران سرازیر شود اما از کجا معلوم همه این پول به دست اهلش برسد؟ پس آرزو میکنم انیمیشن ایران رونق بگیرد تا همه فعالان انیمیشن ایران فقط و فقط در انیمیشن فعالیت کنند. اما باز هم از کجا معلوم دستمزدشان را درست و به موقع و تمام و کمال بگیرند و مثل همیشه دستشان خالی نماند؟
آرزو میکردم انیمیشن ایران از مرزهای کشور فراتر رود و به همه دنیا صادر شود و همه برای سفارش انیمیشن به ایران بیایند، اما آیا در آن صورت کسی میماند که برای کودکان سرزمین من قصههایی به رنگ خیال ببافد؟
ظاهرا یک آرزو برای انیمیشن ایران کافی نیست. باشد من از خیر زیکو و اسکارلت جوهانسون خواهم گذشت، اما بعید میدانم حتی ۳ آرزو هم کافی باشد! در این چند سال گذشته، انگشت شمارند روزهایی که در آن حال خوشی را از بودن در دنیای انیمیشن تجربه کرده باشیم. حال خوشی که از کار کردن و دیدن نتیجه زحماتمان، از موفقیت دوستانمان در فیلمسازی، از دور هم جمع شدن در جشنها و جشنوارهها و از رسیدن به جایگاهی درست در سینمای ایران به دست میآید.
آرزو میکنم حال و آینده انیمیشن ایران دوباره خوش شود. که از آن حال خوش، رسیدن به پول و رونق و بازارهای جهانی و جشنواره و جایزه و شاد شدن از دیدار دوستانمان کار سختی نخواهد بود.
از دوستان، بزرگان، همکاران و اساتید خود در دنیای انیمیشن دعوت میکنم آرزویی بکنند.
#آرزویی_برای_انیمیشن_ایران»