از مبارزه با «گلادیاتورها» تا خطری که سینما را تهدید می‌کند

علیرضا شجاع‌نوری تهیه‌کننده «شنل» از محدودیت در تعداد سالن‌ها سخن گفت و فیلمش را به فرزند کوچکی شبیه دانست که مجبور است آن را با گلادیاتورها دربیاندازد و در عین حال از خطری با عنوان "فرار مغزها" در سینما گفت.

به گزارش ایسنا، از چند هفته قبل فیلم «شنل» به کارگردانی حسین کندری در سینماها به نمایش درآمده و برخلاف برخی دیگر از فیلم‌ها که فقط سرو صدا و حاشیه و ستاره دارند، اما خالی از محتوا و داستانی گیرا هستند، با روایت ماجرایی متفاوت تماشاگران خود را راضی از سینماها بیرون می‌فرستد.

این فیلم سال گذشته در جشنواره فجر به نمایش درآمد و البته خارج از بخش مسابقه بودن آن، گله سازندگانش را هنوز هم به همراه دارد؛ گله‌ای که شاید خیلی هم بیراه نباشد چون «شنل» می‌توانست لااقل جای برخی از فیلم‌های بخش رقابتی جشنواره باشد.

این فیلم به تهیه‌کنندگی علیرضا شجاع ‌نوری و نویسندگی حمیدرضا بابابیگی به هنگام اکران عمومی هم دچار حاشیه شده و پخش تیزرهای تلویزیونی‌اش به دلیل حضور باران کوثری با ممیزی مواجه شده است و با سیاست‌های یک بام و دو هوای تلویزیون تیزر فیلم باید بدون بهره‌گیری کامل از چهره و صدای بازیگر نقش اولش پخش شود.

همزمان با اکران این فیلم که سینماهای کمی را هم در اختیار دارد،  علیرضا شجاع‌نوری، حسین کندری، رضا بهبودی و حمیدرضا بابابیگی در نشستی که در خبرگزاری ایسنا برگزار شد، درباره فیلم «شنل» صحبت کردند و از چگونگی ساخت این فیلم و ضرورت توجه مدیران فرهنگی به این نوع آثار سینمایی سخن گفتند.

این گفت‌وگو ابتدا با اشاره به تهیه‌کنندگی علیرضا شجاع‌نوری آغاز شد و اینکه چه چیزی برایش جالب بود که تهیه‌کنندگی «شنل» را برعهده گرفته است.

قصه «شَنل» از کجا شروع شد؟

شجاع‌نوری دراین باره با اشاره به اینکه همه چیز از یک فول‌شاتی شروع شد که کندری و سینا سعیدیان (مجری طرح شنل) به او نشان داده‌اند، یادآور شد: آن‌ها به من گفتند فیلمنامه‌ای دارند که البته آن زمان اَشکال دیگری داشت. درباره‌اش صحبت کردیم ولی آن موقع قرار نبود فیلمی بسازیم، یعنی فقط درباره آن گپ زدیم تا اینکه بعدها در جشن خانه سینما همدیگر را دیدیم و گفتند سناریو تغییر پیدا کرده و من هم دوباره آن را خواندم. از آنجا که پیگیری‌شان را هم دوست داشتم و همین طور آقای شاهسواری برای کار خوب‌شان توصیه کرده بودند، قرار شد با هم کار کنیم آن هم با این تاکید که من فقط در حد یک اسم و امضا تهیه‌کننده نخواهم بود.

او افزود: البته مدت‌ها بود که تهیه‌کنندگی نکرده بودم و خودم هم دوست داشتم از این فرصت استفاده کنم. مخصوصا اینکه این‌ها گروهی بودند که بی‌قضاوت کار می‌کردند و همین بزرگترین ویژگی‌شان بود یعنی ممکن است دل‌مشغولی‌ها و فریفتگی‌هایی  راجع به مسائلی داشته باشند اما قضاوتشان کمتر است و اگر درباره مسئله‌ای متقاعد می‌شدند آن را قبول می‌کردند و به مسائل مثل معادله نگاه نمی‌کردند. من هم سعی کردم مثل پدری که از دور از فرزندش مراقبت می‌کند تا هنگام دوچرخه‌سواری زمین نخورد، با فاصله از آن‌ها حرکت کردم اما خوشبختانه اصلا لازم نشد که بخواهم زین دوچرخه آن‌ها را بگیرم.

صحبت درباره فیلم با پرسش از حسین کندری (کارگردان) ادامه یافت و اینکه چطور سراغ ساخت فیلمی همچون «شنل» رفت؟ مخصوصا اینکه در سینمای ایران آثاری مربوط به مهاجران افغان ساخته شده اما ویژگی بارز «شنل» این است که همانند فیلم‌های قبلی چندان بار عاطفی مهاجرت را با پرداختن به داستان‌های عاشقانه زیاد نکرده است.

کندری دراین‌باره ابتدا با بیان اینکه «همکاری با هر کدام از عزیزانی که در این فیلم بودند برایم سعادت و خوش‌شانسی داشت» از سینا سعیدیان به عنوان مجری طرح  و خاصه حمیدرضا بابابیگی به عنوان فیلمنامه‌نویس که یک امکان چندین برابر را برای فیلمسازی چون او ایجاد کرده بود، قدردانی و او را یک فیلمنامه‌نویس دغدغه‌مند و خوش آتیه معرفی کرد که در سال‌های آینده می‌تواند یکی از گزینه‌های مهم در فیلمنامه‌نویسی سینمای ایران باشد.

او درباره فیلم هم با اشاره به آنچه درباره مهاجرت افغان‌ها گفته شده بود، بیان کرد: تم اصلی «شنل» حقوق زنان است، چون تا نیمه‌های داستان اصلا اشاره‌ای به افغان بودن شخصیت زن نمی‌شود و این دقیقا مسئله‌ای است که از ابتدا مدنظر ما بود یعنی ملیت این شخصیت موضوع و دغدغه اصلی نبود و به همین دلیل خیلی از مسائل دیگر مربوط به زنان هم در فیلمنامه وجود داشت مثل شرایطی که در محیط کاری دارند ولی آن‌ها را برای پراکنده نشدن داستان حذف کردیم. 

تم «شنل» ترس است

در این‌باره حمیدرضا بابابیگی هم گفت: برای خود من در مرحله اول، «شنل» تم ترس داشت، ترس از آنچه هستیم و هویتی که با آن روبرو هستیم را دربرمی‌گیرد. این حس، وقتی یک فردی در یک مکان یا یک محیط بیگانه باشد بسیار بیشتر می‌شود و اگر آن فرد یک زن باشد آن هم در جامعه‌ای مثل ایران، باز هم افزایش پیدا می‌کند. حال در این داستان ما با یک زن افغان روبرو بودیم که از او اخاذی می‌شود و شرایط پیچیده‌تری برای او و افزایش میزان ترس‌اش بوجود می‌آید به همین دلیل داستان فیلم را طوری به پایان رساندم که انتهای قصه تمام شدن ترس‌های این زن باشد.

فیلمنامه‌نویس «شنل» در پاسخ به اینکه ماجرای فیلم به نظر برخی خلأ‌های قانونی را نشان می‌دهد و آیا در این باره تحقیقاتی انجام شده است و همچنین اینکه چرا شخصیت زن داستان، قانونی با مشکلات خود برخورد نمی‌کند؟ گفت: بله، تحقیقات کاملی داشتیم ولی اینکه این آدم با مشکلی که در درام برایش ساخته‌ بودیم آیا می‌تواند پیگیری قانونی داشته باشد یا خیر؟! نکته اصلی بود یعنی در این موقعیت به لحاظ خلاهای قانونی که وجود داشت دچار پیچیدگی‌هایی می‌شد. آنچه ما در داستان انتخاب کرده بودیم این بود که به سمت پیگیری قانونی نرود، چون می‌خواستیم بگوییم اگر این کار را نکند با چه شرایطی روبرو می‌شود و چه اتفاقی می‌افتد. 

کندری هم افزود: درباره تحصیل و زندگی افغان‌ها در ایران قوانین خاصی وجود نداشت که خوشبختانه تصویب شد، اما هنوز آنقدر جدی اجرایی نشده و این مسئله گویا شرایطی را می‌طلبد یعنی مثل اینکه کودکانی که پدر ایرانی نداشته باشند امکان تحصیل به راحتی ندارند و اتفاق جالب توجه در این باره این بود که پس از نگارش فیلمنامه و پایان کار متوجه شدیم که این قانون تصویب شده و با وجود اینکه در جایی منطق فیلمنامه ما را دچار مشکل می‌کرد اما با این حال ارزشمند بود که بالاخره تصویب شده است. بنابراین من هم اضافه می‌کنم که در موضوع اخاذی و اتفاقات دیگر پیگیری‌های قانونی انجام شده و ما سعی کردیم پیچش قانون را به سمتی ببریم که شخصیت داستان خیلی تمایل به رفتن به آن سمت نداشته باشد و این شاید به خاطر غرور، فشاری که رویش وجود داشت یا ترس‌هایش بود که نمی‌خواست سراغ قانون برود.

برای جامعه مدعی فرهنگ رفتار نژادپرستانه تلخ است

وی اضافه کرد: به تازگی فیلمی در شبکه‌های اجتماعی پخش شده که کودکی از مادرش می‌پرسد افغانی یعنی چه؟ و این خودش به نوعی سندیت داستان ما شده و به نظرم برای جامعه‌ای که مدعی فرهنگ است این مسئله خیلی تلخ است که در رفتارهایمان نژادپرستانه عمل می‌کنیم. این دغدغه‌ای است که می‌خواستیم کاراکتر ما رنج کشیده باشد.

در این بخش رضا بهبودی هم گفت: جالب است که چند سال است ارائه شناسنامه‌های جدید در افغانستان با مشکل روبرو شده و به تعویق افتاده است، یعنی این برای خودشان هم معضل شده و به شک افتاده‌اند که واژه افغان را در شناسنامه‌هایشان درج کنند یا خیر. 

در ادامه، گفت‌وگوی ایسنا به اینجا رسید که آیا به خاطر حضور باران کوثری پایان فیلم با رفتاری شجاعانه به سرانجام می‌رسد؟ که در این باره بابابیگی توضیح داد: واقعیت این است که ما نمی‌دانیم پس از فیلم چه اتفاقی برای صحرا (با بازی باران کوثری) می‌افتد. شاید  در مقابل فشارها کم بیاورد، اما در آن لحظه تصمیم می‌گیرد شجاعانه رفتار کند و در این میان شاید قانون هم می‌توانست کمک بیشتری کند.

بهبودی گفته‌های نویسنده فیلم را اینطور ادامه داد: به نظرم الان فیلم در سطح فیلمنامه و اجرا این توفیق را دارد که به مسئله عام‌تری در بخش روان شناسی آدمی تبدیل می‌شود؛ اینکه چطور باید زیست و حتی باعث می‌شود هر آدمی یک بازنگری در رفتار خود داشته باشد، به همین دلیل مسئله مهم در این فیلم مواجهه مخاطب با زمینه‌های درونی داستان است که تبدیل به مسئله‌ای عام می‌شود.

در این باره شجاع‌نوری هم بیان کرد: اتفاقا پایان‌بندی فیلمنامه بود که باعث شد دنبال بازیگری باشیم که از پس این نقش با قدرت برآید و برهمین اساس باران کوثری انتخاب شد. ضمن اینکه در ادامه صحبت‌های درست آقای بهبودی بگویم که این فیلمنامه و فیلم با آدم‌ها همان طور که هستند برخورد می‌کند و ماسک جدیدی به آن‌ها اضافه نمی‌کند، یعنی اجازه می‌دهد با آن‌ها از نزدیک آشنا شویم، به همین دلیل حتی مردها هم می‌توانند با صحرا همذات‌پنداری کنند چون به وجوه انسانی پرداخته می‌شود و در «شنل» از دریچه انسانی به آدم‌ها نگاه می‌شود. این یکی از خصیصه‌های خوب فیلم است که شما را با موقعیت‌های مختلف انسانی بدون پیش‌داوری آشنا می‌کند و فرصت همذات پنداری را با یکی از کاراکترهایش برای مخاطب فراهم می‌کند. شاید این اتفاق پس از دیدن فیلم بیفتد که درباره اطرافیان خود تأمل و آنها را کمتر قضاوت کنیم و اصلا پرونده جدیدی برای آن‌ها در ذهن‌مان باز کنیم.

کندری نیز گفت: ما از ابتدا به آگاهی رسیدن را مدنظر داشتیم و این بخشی از این آگاهی یافتن در پایان فیلم به این دلیل بود که در نسخه اولیه فیلم آقای شاهسواری هم به ما گفته بودند که کار سینما این نیست که عکس‌برگردان جامعه باشد.در نسخه که اقای شجاع‌نوری هم دوست نداشتن ما خیلی عکس‌برگردان بودیم با پایانی تلخ ولی رویکردی که گرفتیم این بود که چه چیزی دوست داریم اتفاق بیفتد تا یک امید و انگیزه‌ای بیش از آنچه در جامعه هست در سینما نشان داده شود. در واقع الان پایان فیلم، باز نیست ولی یک چنین سرانجامی را پیشنهاد می‌دهد. 

بخش بعدی این گفت‌وگو به بازیگران فیلم رسید و اینکه با وجود معرفی تعدادی بازیگر افغان در سال‌های گذشته اما با توجه به قصه «شنل» ترجیح داده شد که از بازیگری همچون باران کوثری که شباهت‌هایی را می‌توان در او ایجاد کرد استفاده شود.

سینما را برای شهرت و پول نمی‌خواهم

سپس بهبودی دیگر بازیگر اصلی این فیلم که بیشتر در تئاتر حضور دارد و اخیرا هم با نمایش «مترانپاژ» روی صحنه بود، درباره حضور خود در «شنل» و کم‌کاری‌اش در سینما اظهار کرد: فیلمنامه‌های زیادی برای کار پیشنهاد می‌شوند که تاکنون خیلی از آن‌ها را نپذیرفتم ولی وقتی دیالوگ‌های «شنل» را خواندم، متوجه شدم که با چه دقت و ظرافتی نوشته شده‌اند و چه تصویرسازی خوبی انجام شده است، حتی اسامی مثل "شنل" در فیلم هست که قوای چندگانه بیننده را از جمله بویایی به کار می‌گیرد. در واقع نوعی ایجازنویسی در این متن بود که از چشم خیلی‌ها دور می‌ماند در حالی که هرکدام از شخصیت‌ها یک سابقه مشخص دارند و اگر بیشتر از این نوشته می‌شد انگار به فیلمنامه آب بسته شده بود، بنابراین همه این‌ها باعث شد این فیلمنامه را برای کار مناسب بدانم.

او افزود: من در این سال‌ها همیشه خودم را آدم تئاتر می‌دانستم. وقتی در تئاتر رشد کنی و کمی هم آدم سختگیری باشی عمدتا با متن‌های درست و حسابی روبرو می‌شوی که یا دراماتیکی یا ساختاری و مضمونی وجوه هنری بالایی دارد و وقتی ناگهان در مقابلت فیلمنامه‌ای باشد که نه قصه خاصی دارد و نه دیالوگ خاصی و مضمون و اندیشه‌ ویژه‌ای هم ندارد و حتی ممکن است سخیف باشد، برای کسی که از آن عقبه تئاتری می‌آید خیلی سخت است که اقناع شود و بخواهد مثلا در تئاتر متن‌های خوبی را کار کند و سینما را فقط ابزاری برای شهرت و پول درآوردن و نشان دادن خودش بداند. ضمن اینکه من از آن دست بازیگرانی هم نیستم که وقتی پرسیدم فیلمنامه‌نویس کیست، آن را چشم بسته قبول کنم و فقط آن را بازی کنم ولی وقتی جایی به نظر می‌رسد می‌توان پیشنهاد بهتری داد همیشه سعی می‌کنم در تعامل با کارگردان و نویسنده باشم؛ بنابراین یکی از دلایل حضور کم من در سینما این است که فیلمنامه خوبی سراغم نمی‌آید.

بیداری از خواب معنویت!

این بازیگر سینما و تئاتر در ادامه درباره اینکه با وجود دیدگاهش نسبت به بازیگری در سینما چه نظری دارد درباره چهره‌هایی که صرفا برای جذب مخاطب راهی تئاتر می‌شوند، گفت: این شتابی است که در سال‌های اخیر پس از بیداری از « خواب معنویت » در این مملکت رخ داده و عده‌ای فکر می‌کنند یکی سه ‌هزار میلیارد برده و دیگری 10 هزار میلیارد پس چرا سر ما کلاه رفته است و فقط کار فرهنگی می‌کنیم؟! همچنین انحرافاتی که در یک مفهوم یا یک برنامه اتفاق می‌افتد به این مسائل دامن می‌زند.

بهبودی ادامه داد: ما 20 سال قبل در گروه تئاتر "لیو" دغدغه اجرای تئاتر در شهرستان‌ها را داشتیم و با خود می‌گفتیم سه ماه تمرین می‌کنیم چرا فقط باید 20 شب اجرا داشته باشیم؟ ای کاش سالن خصوصی داشتیم و اجراهایمان را به شهرهای دیگر هم می‌بردیم. در واقع جزو اولین گروه‌هایی بودیم که این کار را دنبال کردیم و اخیرا راه افتاده است، اما آن تئاتر خصوصی معنی‌اش این نبود که منِ با ربط و بی‌ربط به عالم تئاتر با شرایط متزلزل اقتصادی، سالنی را اجاره کنم به این صورت که فقط ساختمان خصوصی باشد، چون نه رویکردش متفاوت است و نه دغدغه فرهنگی دارد فقط جایی برای پول درآوردن باشد. آن وقت مجبوریم برای پول درآوردن سراغ سوپراستارها برویم تا سالن‌ها پُر شوند و چیزی که این وسط گم می‌شود انجام یک کار اصیل است چون دیگر کار تبدیل به بیزینس می‌شود، البته همه را به یک چوب نمی‌رانم و مثلا تماشاخانه "آو" را به یاد داریم که نتوانست کار را ادامه دهد و به گروه دیگری با عنوان "دا" واگذار شد.

او بیان کرد: بنابراین می‌بینیم که این روزها هیچ جایی برای انتقال تجربه‌های ناب تئاتر نیست و وقتی من به عنوان کسی که سال‌ها در تئاتر کار کردم اگر بخواهم نمایشی را اجرا کنم و با مدیر سالنی صحبت می‌کنم قبل از آنکه متن مرا بخوانند و بداند چیست، می‌گویند چه بازیگرانی در کار شما حضور دارند.

درد  مشترک سینما و تئاتر

این بحث با صحبت‌های علیرضا شجاع‌نوری ادامه پیدا کرد که گفت: متاسفانه سینمای ما هم به این درد مبتلا شده است. ای کاش مسئولان سینمایی بیایند «شنل» را ببینند و بگویند اگر سینمای ما فیلمی مثل «شنل» داشته باشد سینمای کاملی است یا اگر چنین فیلمی در آن ساخته نشود؟! چون به طور طبیعی کسی که هشدار می‌دهد و راجع به حقیقت صحبت می‌کند نه فانتزی، حرف‌هایش به اندازه کسی که از فانتزی می‌گوید شیرین نیست. الان عرصه سینما در کمال ناباوری به سمت عرضه و تقاضا رفته و این سالن‌دار است که تعیین می‌کند چه فیلمی ساخته شود و چه فیلمی ساخته نشود. در صورتی که خوراک فرهنگی اجتماع را سالن‌دار سینما تعیین نمی‌کند.

او اضافه کرد: از نگاه تهیه‌کننده به یک نکته اشاره می‌کنم و آن هم این است که یکی از منابع درآمد فیلم‌ها نمایش خانگی است و یکی از پارامترهای تعیین قیمت آن میزان فروش در سینماست. این در حالی است که فیلم‌های فرهنگی تبلیغات آن چنانی ندارد و این نوع فیلم‌ها مثل کنسرت آغاسی نیست که مخاطب آن‌چنانی داشته باشد بلکه مثل رسیتال پیانویی از شوپن می‌ماند. این‌ها برای گرفتن بنر و پُر کردن خیابان‌ها نیستند و فیلم‌های فرهنگی نباید آدرس غلط بدهند که اگر این طور شد و تماشاچی به دیدن‌شان رفت، اثری به دور از انتظار می‌بیند و راضی نخواهد بود بنابراین اگر با ایجاد تَب و به دروغ مخاطب را به سینما بکشانیم به معنای غِش در معامله است.

وی گفت: حالا سوال این است که چه کسی باید دغدغه معرفی این نوع فیلم‌های فرهنگی را داشته باشد؟ چون ما که به هرحال کار خود را می‌کنیم و هر چه داریم می‌فروشیم و در این نوع کارها می‌گذاریم تا اگر نوه‌هایمان در آینده گفتند چه ساخته‌ای لااقل خجالت‌زده نباشیم ولی آنچه می‌بینیم غفلت مسئولان فرهنگی است و به نظر می‌رسد اینقدر سرشان شلوغ است که ما را به عرضه و تقاضا واگذار کرده‌اند، در حالی که این کارها با باور من جور نیست و من متاع قابل فروشی که آن‌ها می‌خواهند را ندارم پس مجبورم در نوبت بروم که در نتیجه ممکن است، پس از مدتی خسته شوم ضمن اینکه من خسته هستم از کسانی که مرا نصیحت می‌کنند که در فیلم‌هایی که تولید می‌کنی یک بازنگری انجام بده و من خوب می‌فهمم این بازنگری یعنی چه! 

شجاع‌نوری با اشاره به تعداد زیاد فیلم‌هایی که تولید می‌شوند و ظرفیت کم اکران خاطرنشان کرد: اطمینان دارم فیلم‌هایی که تولید می‌کنم در جامعه 80 میلیونی ما به اندازه‌ای مخاطب دارد که نه تنها هزینه ساختش را درمی‌آورم بلکه متمتع هم می‌شود و با رفاه هم زندگی خواهم کرد اما به شرط انکه اثرم به دست مخاطبم برسد و در این محدودیت سینماها باید  این فرزند کوچکم را با گلادیاتورها دربیندازم و طبیعی است که دروازه‌ها برای آن‌ها باز می‌شود.  

او افزود: ما الان خوش‌شانس بودیم که در گروه آزاد نوبت اکران به ما رسید در حالی که خیلی‌ها هستند که هنوز در نوبت مانده‌اند و نگران هستند که زمان از دست برود و به جشنواره فیلم فجر نزدیک شویم و در این بین فیلم‌هایی که مثل آن گلادیاتورها نیستند له می‌شوند. در نهایت هم با این شرایط سینمای ما به سمتی می‌رود که دیگر حرفی برای گفتن نخواهد داشت و از مسائل انسانی حرف نمی‌زند و فقط برای سرگرمی اثر تولید می‌کند در حالی که این تیپ سینمای سرگرمی‌ساز ما، انگشت کوچک خیلی دیگر از سینماهای کشورها نمی‌شود و به محض اینکه عضو WTO شویم تنها فیلم‌هایی که می‌توانند عرض اندام کنند، فیلم‌هایی همچون «شنل» هستند چون فیلم‌های دیگر در هالیوود و بالیوود به وفور ساخته می‌شوند.

باید به سیمرغ‌دارها سفارش ساخت فیلم دفاع مقدسی و مذهبی داد

وی گفت: شبکه نت فلیکس از طریق اینترنت می‌آید و به زودی از  پنجره هم که باشد داخل می‌آید و خیلی بهتر فیلم می‌سازد، به همین دلیل فقط فیلم‌هایی می‌توانند از ایران در دنیا عرضه شوند که ریشه ایرانی داشته باشند و فرهنگ‌شان متعلق به ما باشد. دنیا دنبال این گونه فیلم‌هاست که حرف ما را از زبان خود ما بشنود. الان همه دنیا به ما سرکوفت می‌زند و برخی رسانه‌های داخلی با هالیوود هم همراهی می‌کنند که ما سینمای ملی خود را زمین بگذاریم، از ان طرف مسئولان ما فقط برای اینکه آمار بدهند از ساخت فیلم‌های دفاع مقدسی و مذهبی می‌گویند که هیچ کدام از آن‌ها به قصد معرفی فرهنگ مملکت تولید نشده است. در حالی که حمایت از تولید فیلم‌های دفاع مقدسی یا مذهبی این است که افرادی همچون اصغر فرهادی یا آن‌هایی که در جشنواره فجر سیمرغ گرفته‌اند را متقاعد کنند تا در این حوزه‌ها فیلم بسازند، یعنی پول خوب بدهند به این نوع فیلمسازان تا در این بخش اثری تولید کنند ولی الان فیلم دفاع مقدسی و مذهبی به رانت و سیاه مشق تبدیل شده است و به جای اینکه اول به یک فیلمساز بگویند برو فیلم اجتماعی بساز بعد هر وقت سیمرغ گرفتی آن وقت اجازه می‌دهیم فیلم دفاع مقدسی بسازی، برعکس عمل می‌کنند.

شجاع‌نوری اظهار کرد: به نظرم خطری که الان سینمای ایران را تهدید می‌کند، فرار مغزها است؛ فرار مغزهایی که در سینما به شکل منزوی شدن و فیلم نساختن فیلمسازان بروز می‌کند.

بخش بعدی این گفت‌وگو به حاشیه‌های پیش امده برای پخش تیزر فیلم «شنل» از تلویزیون اختصاص پیدا کرد و اینکه این حاشیه‌ها ممکن است در جلب مخاطب تاثیر داشته باشد. البته این نکته هم با انتقاد رضا بهبودی همراه شد که معتقد بود، این خودش یک معضل فرهنگی است و چرا اصلا یک اتفاق باید با حاشیه جلو برود؟!

تلویزیون ایران نگاه فرهنگی ندارد

در این باره شجاع‌نوری به عنوان تهیه‌کننده «شنل» توضیح داد: تلویزیون ایران اصلا نگاه فرهنگی ندارد بلکه همه چیز در آن براساس دغدغه‌های سیاسی است. به ما می‌گویند احتیاطا این بخش را حذف کن بدون انکه دلیل مشخصی وجود داشته باشد و ای کاش یکی از مدیران فرهنگی که حضور باران کوثری را در تیزر یک فیلم ایراد می‌دانند، فقط یک ربع ساعت با این بازیگر ملاقات و صحبت کنند تا ببینند او چقدر می‌فهمد و چقدر فرهنگی است، آن وقت اگر فرهنگی نبود حتی یک پلان از کارهایش را پخش نکنید، اما ندیده از چیزی جلوگیری نکنید. البته اطمینان دارم که روزی صفحه همین تلویزیون که الان تصویر باران کوثری را پخش نمی‌کند، به صفحه نت‌فلیکس تبدیل می‌شود تا در آن جولیا رابرتز را نمایش دهند در حالی که من به چشم خود دیده‌ام امروز تلویزیون برای آن کشاورز بلوچستانی است که دیش ماهواره ندارد و حتی همین تلویزیون را هم با برفک تماشا می‌کند.

یک اعتراض به جشنواره فجر

در پایان این نشست رضا بهبودی با اشاره به جشنواره فیلم فجر و سرنوشت «شنل» در آن و بیان اینکه «می‌خواهم به دوستانی که در سرنوشت آدمی تأثیر می‌گذارند اعتراض کنم» گفت: یک فیلمنامه‌نویس یک سال وقت می‌گذارد و متنی را می‌نویسد. یک کارگردان آن را می‌سازد، بازیگری حتی ممکن است مثل من چهار ماه ریش خود را هم دست نزند تا فیلمبرداری تمام شود و همه این‌ها در کنار هم قرار می‌گیرند و سرمایه‌های مادی و معنوی یک فیلم می‌شوند، اما بعد وقتی به رویدادی مثل جشنواره فیلم فجر می‌رسیم هیأت انتخاب آن را نمی‌پذیرد و در لحظه آخر براساس یک شانس به بخش خارج از مسابقه دعوت می‌شود.

او افزود: اینکه هیأت انتخاب رویدادی مثل جشنواره فجر در ورودی اول، به فیلم‌ها بر اساس مضمون یا دغدغه‌های سیاسی و فکری خودشان نگاه کنند و برخی را کنار بگذارند خیلی نگران‌کننده است. مگر یک آدم چقدر می‌تواند در طول عمر خود کار خلاقانه انجام بدهد؟ مگر من چقدر فرصت دارم تا در یک فیلم با فیلمنامه خوب حضور داشته باشم؟ من بازیگری هستم که تا حدی محدودیت و خلاقیت دارم بنابراین با روح و روان من بازی می‌شود و سرنوشت کاری و هنری من به دست همین افراد این گونه رقم زده می‌شود. در حالی که دل من به عنوان بازیگر به همین چیزها خوش است و نمی‌دانم چرا اجازه نمی‌دهیم آدم‌ها با سلیقه هنری خود انتخاب‌های درست داشته باشند. البته کسی روی من نمی‌تواند تأثیر بگذارد ولی همین اتفاقات روی خیلی‌ها ممکن است تأثیرگذار باشد و این یک اتفاق غیراخلاقی است و آن اعضای هیأت انتخاب باید پاسخگو باشند و بازبینی کنند که چرا با سرنوشت یک عده بازی می‌کنند؟!

 

طراحی و اجرا : NikSoft