«ایتالیا ایتالیا» به کارگردانی کاوه صباغزاده یکی از فیلمهای متفاوت در حال اکران این روزهای سینماست که به پشت صحنه سینمای ایران میپردازد و در قصهاش داستان زندگی زن و شوهری جوان را روایت می کند که دچار بحران میشوند.
نژلا پیکانیان: کاوه صباغزاده در اولین تجربه کارگردانی فیلم بلند سینماییاش سراغ سوژهای متفاوت رفته و در فضایی شاد و سرزنده فیلمش را جلوی دوربین برده است. یک کمدی رمانتیک به نام «ایتالیا ایتالیا» که شاید مخاطبان سینمای ایران نمونهاش را کمتر دیدهاند اما در سینمای جهان این سبک فیلمها بیشتر ساخته میشود و البته مخاطبان خاص خودش را نیز دارد.
«ایتالیا ایتالیا» که اولین نمایش خود را در جشنواره سی و پنجم فیلم فجر تجربه کرد این روزها در 27 سالن اکران عمومی شده و تا به حال نیز با استقبال خوب تماشاگران رو به رو شده است. سارا بهرامی و حامد کمیلی بازیگران اصلی این فیلم هستند که در نقش زن و شوهری جوان که در ابتدا زندگی آرامی دارند و بعد دچار بحران میشوند در فیلم مقابل دوربین رفتهاند.
نکته جالب دیگر در «ایتالیا ایتالیا» پرداختن به پشت صحنه سینمای ایران است که قطعا برای مخاطب عام نیز جذابیتهایی دارد. کاوه صباغازده کارگردان و پدر ش مهدی صباغزاده که تهیهکننده این اثر سینمایی است مهمان کافه خبر بودند و پاسخگوی سوالات ما درباره این فیلم شدند.
به عنوان یک فیلمساز جوان که اولین فیلم بلند سینماییتان را که فیلمی متفاوت هم بود کارگردانی کردید چقدر بستر فیلمسازی را برای جوانهایی مثل خودتان فراهم دیدید؟ فراهم بودن شرایط برای شما به دلیل اینکه پدرتان تهیهکننده فیلم اولتان بود برایتان اتفاق افتاد یا اگر اگر ایشان هم به عنوان تهیهکننده در «ایتالیا ایتالیا» حضور نداشتند باز هم این مسیر با شرایطی خوب برایتان مهیا بود؟
کاوه صباغزاده: شرایط فیلمسازی اصولا سخت است، طبیعی است که اگر فیلمساز اول هم باشی این شرایط بیشتر سخت میشود، مخصوصا در ایران. فیلمسازی در همه جای دنیا سختیهای خاص خودش را دارد ولی در ایران شاید برخی مشکلات بیشتر باشد. اما به نظرم متفاوت بودن فیلم ساخت آن را سختتر نکرد. خود این پروسه سخت هست و خیلی فرق نمیکند که شما میخواهید چه بسازید. ولی قطعا اگر تهیهکننده دیگری پای این کار بود شاید فیلم به این راحتی ساخته نمیشد. البته منظورم این نیست که ساخت این فیلم کار راحتی بود، نه منظورم این است که میتوانست سختتر از این باشد.
آقای صباغزاده شما به عنوان کارگردان و تهیهکننده سالهاست در سینمای ایران فعالیت میکنید، چقدر به این مسئله که شرایط و موقعیت باید برای فیلمسازهای جوانی مثل پسر خودتان که فیلم اولش را سال گذشته کارگردانی کرده باید فراهم شود و البته حمایتهایی هم برای شروع کارش از او صورت بگیرد؟ شما خودتان به صرف اینکه پسرتان کاوه قصد داشته چنین فیلمی را کارگردانی کند تهیهکننده کار شدید یا اگر کارگردان جوان دیگری هم بود این اتفاق میافتاد؟
مهدی صباغزاده: برای کاوه هر اتفاقی میتوانست بیفتد چون دو سال وقت و نیرویش را برای کار قبلی خودش گذاشت و با آزار و اذیتهای مختلفی مواجه شد. تهیهکنندههایی که نتوانستند کمکش کنند و کارش را راه بیاندازند. دولت، منظورم فارابی است، کمکی به او نکرد، در صورتیکه وظیفهشان است که به فیلمسازهای اول کمک کند تا بتوانند فیلم خودشان را بسازند. این پروسه تا جایی ادامه پیدا کرد که خودش به این نتیجه رسید که فیلمنامهاش را عوض کند و فیلمنامه جدید را به من ارائه داد. درست است که نگاه ویژه من به کاوه به عنوان پسرم وجود داشت اما بحث کار و فیلمنامه هم مهم بود. آن زمان من دیگر به عنوان یک تهیهکننده به فلیمنامه نگاه میکردم، وقتی فیلمنامه را خواندم دیدم کاری خوب و تازه است. اما میدانستم اینکه کاوه چطور میخواهد آن را بسازد کار سختی است. من با اطمینانی که به کاوه داشتم میدانستم تمام تلاشش را برای ساخت یک کار خوب که در ذهنش است میکند. او سالها دستیاری کرده بود، فیلم کوتاه ساخته بود و در نگارش فیلمنامهاش هم ادبیات خیلی خوبی داشت چون سالهای سال مطالعه کرده بود. با توجه به همه این موارد و شناختی که از او داشتم سعی کردم امکانات را برای او فراهم کنم تا بتواند فیلم دلخواهش را بسازد. وقتی من فیلمنامه را خواندم و در جریان فضایی که کار قرار بود ساخته شود قرار گرفتم ولی واقعیت این است که نمیدانستم کار چه از آب در میآید. ته ذهن کارگردان را نمیشود خواند، من هم کلیات را متوجه شده بودم ولی چیزی از جزئیاتی که در ذهن کاوه بود نمیدانستم. البته کاوه اولین کارگردان جوانی نبود که من تهیهکننده کارش شدم، من قبلا هم با خانم بنیاعتماد که منشی صحنه من در فیلم «آفتابنشینها» بود در اولین فیلمش «خارج ار محدوده» کمکش کردم تا ساخته شد. به آقای سیامک شایقی به عنوان فیلمساز اول نیز ما کمک کردیم تا فیلمش را ساخت، همینطور ناصر غلامرضایی که فیلمش را ساخت ما به او کردیم.
البته این نکته را هم باید بگویم که شرایط امروز سختتر از آن سالهاست و الان حداقل بالای یکی- دو میلیارد مخارج فیلم است که هزینه کمی هم نیست. همه اینها به کنار شرایط اکران هم الان سخت و پیچیده شده است. اما خوشبختانه کاوه با فیلم اولش توانست پرتاب خوبی رو به جلو داشته باشد. چون هم در جشنواره فیلمش مورد توجه قرار گرفت و هم حالا که زمان اکران عمومی فیلم است مردم استقبال خوبی از آن میکنند.
«ایتالیا ایتالیا» ژانر متفاوتی دارد که نمونهاش در سینمای ایران نیز کم است، آیا میتوانیم این فیلم را یک کمدی رمانتیک بدانیم؟
کاوه صباغزاده: بله، کمدی رمانتیکی که فانتزی هم دارد.
چقدر فکر کردید که ساخت چنین اثری در این ژانر و با این حال و هوا ریسک است؟
کاوه صباغزاده: ما از ابتدا میدانستیم که ساخت چنین فیلمی ریسک است. اما هر چه جلوتر میرفتیم و به عوامل فیلم اضافه میشد و تعداد دوستان پشت صحنه بیشتر میشد به واسطه گفتن آنها و اشارههایی که به این ریسک میکردند احساس میکردیم ریسک بزرگتری را میخواهیم انجام دهیم. مدل فیلم «ایتالیا ایتالیا» به گونهای بود که یا باید دل را به دریا میزدیم و این کار را میساختیم، یا قیدش را میزدیم چون با محافظه کاری نمیشد ریسک کرد. نظر همه عوامل این بود که یا فیلم خوبی میشود یا به شدت فیلم ضعیفی از آب در میآید و اصلا آن چیزی که ما می خواهیم نمیشود و فیلم مضحک و خندهدار ( به معنی خنده دار بد) میشود. اما از همان ابتدا هم تصمیم گرفتیم که این ریسک را انجام دهیم و خیلی نگران چیزی نباشیم. هر چند که همیشه نگران هم بودیم ولی سعی کردیم مخافظه کاری را کنار بگذاریم و کارمان را انجام دهیم.
این روحیه ریسکپذیریتان به دلیل سن و سالتان است که جوان هستید یا اینکه اساسا معتقدید در عالم فیلمسازی باید دل را به دریا زد تا به نتیجه دلخواه برسی؟
کاوه صباغزاده: به نظرم هر دوی این مواردی که شما اشاره کردید تاثیر دارد، مثلا من اگر بیست سال بزرگتر از سنی که الان دارم داشتم شاید این ریسک را نمیکردم و یک مقدار محتاطتر قدم برمی داشتم. اما از سوی دیگر به نظر من سینما ریسک است و اگر شما بخواهی فیلم متفاوتتری بسازی باید ریسک بیشتری کنی. ولی بهتر است وقتی میخواهی فیلم متفاوت را تجربه کنی آن را خیلی گران تمام نکنی که یک مقدار بیشتر مراقب هزینههای تولیدش باشی. این را هم از این جهت میگویم چون مشخص نیست در زمان اکران چه بازخوردهایی میگیری.
پس به خاطر جمع و جور کردن هزینههای تولید بود که در بازیگری سراغ سوپراستار نرفتید و از بازیگرهایی استفاده کردید که برای مخاطب سینما چندان شناختهشده نیستند؟
کاوه صباغزاده: نه راستش به این دلیل نبود ولی از اول دلم نمی خواست با سوپراستار کار کنم و از همان ابتدا هم دنبال بازیگر خیلی چهره نبودم. دنبال دو تا چهره ساده و معمولی میگشتم تا بیننده احساس همذات پنداری بیشتری با آنها کند، هم پس زمینه ذهنی زیادی از آنها نداشته باشد، نقش مشابه بازی نکرده باشند. راستش خودم هم خیلی حوصله سر و کله زدن با سوپراستارها را نداشتم. خود فیلم به اندازه کافی سخت بود دیگر حوصله اینکه دو تا سوپراستار هم داشته باشم که زیر سایه آنهاهم قرار بگیرم و مدام با آنها کلنجار بروم را نداشتم. سوپراستارها معمولا عادت هایی دارند که من حوصلهاش را ندارم و ترجیح میدادم به جای درگیر شدن با این حواشی تمرکزم کاملا روی فیلم و کارگردانی آن باشد. به همین دلیل تاکید زیادی داشتم بازیگرهایم خیلی چهره نباشند مخصوصا بازیگر نقش دختر (برفا).
ولی فکر کنم پدرتان به عنوان تهیهکننده نظر دیگری داشتند، چون معمولا تهیهکنندهها برای تضمین بازگشت سرمایهشان هم که شده از حضور سوپراستارها استقبال میکنند. آقای صباغزاده نظر شما در این رابطه چه بود؟
مهدی صباغزاده: همانطور که کاوه خودش هم توضیح داد او دوست داشت با یکسری جوان با خودش نزدیک و همفکر بودند کار کند. در نتیجه بیشتر افراد را هم خودش انتخاب کرد و من هم دخالت چندانی نمیکردم. البته بیشتر بچهها هم با هم دوست بودند. من هم چند نفری از آنها را میشناختم و با هم همکاریهایم هم داشتیم. درباره بازیگر زن فیلم چون من قبلا هم بازی سارا بهرامی را دیده بودم و پیش از این فیلم هم در فیلم کوتاه کاوه بازی کرده بودم و به نظرم خوب هم ظاهر شده بود با او موافق بودم. اما درباره بازیگر مرد کاوه ابتدا سراغ گزینهای رفته بود که بیش از حد ریسک بود و من با انتخابش موافق نبودم. بعد از صحبتهایی که با هم داشتیم خودش هم به این نتیجه رسید که میتواند گزینه بهتری را برای این نقش داشته باشد و حامد کمیلی را انتخاب کرد. بازیگر قبلی حتی تا پای گریم هم آمد اما بعد تصمیم دیگری گرفته شد. تنها دلشوره من هم در کار همین بود که خوشبختانه برطرف شد. به هر حال هر کاری ویژگی های خودش را دارد و کاوه هم بر اساس آنچه که در ذهنش بود نمیتوانست گلزار و الناز شاکردوست را برای این دو نقش بیاورد.
کاوه صباغزاده: البته گزینه اولی که من انتخاب کرده بودم نابازیگر بود.
سارا بهرامی چندی پیش در تلویزیون سریال داشتند و بیشتر به عنوان چهرهای تلویزیونی شناخته میشوند، حامد کمیلی هم با وجود اینکه پیش از این در سینما بازی کرده بود اما باز هم در بین مخاطبان نلویزیون بیشتر شناخته میشود. ضمن اینکه مخاطبان سینما به دلیل حضور او در یک فیلم در سینما خاطره چندان خوشی از او نداشتند و حتی تا مدتها جبهه و موضعگیریهای تندی هم نسبت به او داشتند. نگران بازخورد و تاثیر منفی حضور او در فیلمتان نبودید؟
کاوه صباغزاده: راستش چرا، اوائلش نگران بودم ولی ما دنبال دو بازیگر می گشتیم که بتوانند فول تایم و به طور کامل در اختیار فیلم باشند. بازیگرهای دیگری که سراغشان میرفیتم و با آنها صحبت میکردیم این شرایط را نداشتند چون اصولا الان بازیگرها عادت کردند با چند فیلم همزمان قرارداد میبندند. به همین دلیل خیلیها اصلا حاضر نمیشدند این نقش را قبول کنند و گزینههای ما هم محدودتر میشد. بزرگترین حسن این دو نفر این بود که عادت نداشتند دو کار را با هم قبول کنند. تواناییهای سارا را قبلا میشناختم و میدانستم که بازیگر خوبی است، حامد را زیاد نمیشناختم ولی حس کردم و در او دیدم که تصمیم گرفته هم در خودش و هم در افکار عمومی تغییری ایجاد کند. شاید حامد تنها بازیگری بود که از اینکه این همه خودش را بشکند استقبال کرد. واقعا هم فیلم را متعلق به خودش میدانست و کاملا در اختیار کار بود. فکر میکنم بازخوردهای منفی که از قبل وجود داشت آنقدری که من فکر میکردم به فیلم لطمه میزند نزد، یعنی اصلا این اتفاق نیفتاد.
در سینمای خودمان شاید کمتر فیلمی در این ژانر ساخته شده باشد اما در سینمای جهان فیلمهای زیادی در این فضا ساخته شده و این ژانر حتی جزو ژانرهای پرطرفدار سینمای دنیا هم به حساب میآید. چقدر تحت تاثیر فیلمهایی بودید که در این ژانر ساخته شده بود؟
کاوه صباغزاده: هیچ وقت فکرش را نمیکردم که بتوانم فیلم کمدی یا حتی شاد بسازم چون خودم هم خیلی روحیهاش را ندارم و تصورش را نمیکردم علاقه و استعدادی هم در این زمینه داشته باشم. ولی بیننده فیلمهای این مدلی بودم و دوست هم داشتم اما باز هم فکرش را نمیکردم خودم فیلم این سبکی بسازم. نمیدانم چه اتفاقی افتاد که یکدفعه این حجم انرژی وارد فیلم شد. قطعا همهاش بخاطر من نبوده و یک بخشیاش بخاطر عواملی بود که در فیلم حضور داشتند و البته انرژی خود بازیگران. شاید یک بخشی از این قضیه به این دلیل بود که بازیگرها اینجا بازی نمی کردند و در نقش خودشان بودند و همین طبیعی بودن برای بیننده باورپذیر و جذاب بود. من تا لحظهای که فیلمنامه را می نوشتم فکر نمیکردم چنین اتفاقی برای فیلم بیفتد.
در این فیلم که اولین فیلم بلندتان هم هست چقدر به ذهنیت اولیهای که داشتید رسیدید؟
کاوه صباغزاده: شاید بتوانم بگویم 50 درصد، فکر می کنم اگر قرار بود همه آنچه که در ذهن من است عینا پیاده و اجرا فیلم خیلی فیلم عجیب و غریبی میشد. ضمن اینکه خیال و حتی آنچه که روی کاغذ میآید با آن چیزی که در واقعیت وجود دارد و قرار است ساخته شود خیلی فرق دارد. موقع نوشتن معمولا همه چیز را ایدهآل میبینیم ولی در عمل ممکن است همه آن اتفاقها و شرایط امکانپذیر نشود. فکر کنم فیلمسازی پیدا نمیشود که بگوید من 100 درصد آن چیزی که در ذهنم داشتم را توانستم عینا پیاده و اجرا کنم و آن را بسازم، حداقل من سراغ ندارم.
در نیمه اول فیلم ما فضای بسیار شاد و سرزندهای میبینیم، قاببندی ها هم کاملا پر از نشاط هستند. در واقع لحظات شیرین و کمدی هم در فیلم زیاد است. این فضا چقدر نشات گرفته از جوی است که در سالهای اخیر بر سینما حاکم شده و باعث شده مردم روی خوش بیشتری به فیلمهای کمدی نشان دهند؟ البته قصدم مقایسه فیلم شما با یکسری کمدیها که تکلیفشان مشخص است نیست.
کاوه صباغزاده: بله، خیلی زیاد. من شخصا سینما را اول از همه سرگرمی میبینم، در کنار سرگرمی شما میتوانی هر پیام و مفهومی که میخواهی به بیننده منتقل کنی را هم داشته باشی. ولی جنبه اول از نظر من سرگرم کنندگی آن است. بیننده پول میدهد به سینما میآید و انتظار دارد دوساعت سرش گرم شود، نهایتا چند چیز هم یاد بگیرد. من همیشه دوست داشتم فیلمی بسازم که مخاطب داشته باشد. ترجیح میدهم حتی اگر قرار است فیلم پرمخاطب خاص هم میسازم همه نوع مخاطب خاص را جذب کند و فروش قابل قبولی داشته باشم. برای همین یه این جنبه سرگرمکننده بودن خود داستان خیلی اهمیت میدادم برایم مهم بود قصه جذابی را تعریف کنم که بیننده از اول تا آخر همراهاش شود. در نیمه اول فیلم خیلی سعی کردیم پلانهایمان حرکت یا به قول شما نشاط داشته باشد. نیمه دوم هم به تناسب قصه ساکنتر بود چون خود آدمهای قصه هم به وضعیت ساکنی رسیده بودند. البته خیلی مراقب بودیم در نیمه دوم فیلم هم باعث کسالت مخاطب نشویم یا آن جنبه سرگرم کنندگی فیلم کم نشود.
فیلم در طول مدتی که تماشاگر آن را دنبال میکند با وجود اینکه در نیمه دوم ملایمتر میشود اما از ریتم نمیافتد، ولی در نسخهای که در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، مدت زمان فیلم به نظر طولانی بود. خودتان هم به این مسئله قائل بودید که تصمیم گرفتید برای اکران عمومی آن را کوتاهتر کنید؟
کاوه صباغزاده: تدوین فیلم خیلی طولانی شد و یک بار هم تدوینگرمان را عوض کردیم و در واقع فیلم دوبار تدوین شد. ما زمان کافی برای اینکه بتوانیم فیلم را تدوین کنیم، یک هفته - ده روز از آن فاصله بگیریم و دوباره آن را ببینیم نداشتیم. دو روز بعد از اینکه تدوین فیلم تمام شد ما باید نسخه نهایی را تحویل دفتر جشنواره میدادیم و به همین دلیل آن موقع فرصت کار دیگری حتی صدا گذاری مجدد و تصحیح رنگ را هم نداشتیم. من نگران بودم با یکسری از حذفیات فیلم از نظر موضوعی لطمه بخورد. در واقع جشنواره فیلم فجر برای این میدیدم که هزار یا دو هزار نفر فیلم را میبینند و درباره آن نظر میدهند. جشنواره فیلم فجر هم به نظرم خیلی جای پر اهمیتی نیست، جایی است که بیشتر آدمها جمع می شوند و نظر میدهند. آنجا میشود نظرسنجی کرد و ایرادات و اشکالات را فهمید. البته نسخهای که ما به هیات انتخاب دادیم 125 دقیقه بود، نسخهای که در جشنواره نمایش داده با توجه به فرصت دو هفتهای که داشتیم و اصلاحاتی روی نسخه اولیه انجام دادیم 113 دقیقه شد و نسخهای اکران عمومی شد 102 دقیقه است. من خودم به لحاظ سلیقهای همچنان نسخه 125 دقیقهای را بیشتر دوست دارم چون آن نسخه شخصیتر است. ولی چون فیلم برای تماشاگر ساخته شده من نمیتوانم بگویم سلیقه شخصی من باید در آن باشد.
در نیمه دوم به دلیل اتفاقی که در قصه می افتد فضای فیلم کاملا آرامتر و ریتم آن ملایمتر میشود. در واقع همه چیز برخلاف نیمه اول میشود. به نظر میرسد این موضوع باعث شده انسجام فیلم کمی دچار تزلزل شود، چرا نخواستید جلوی این اتفاق را بگیرید؟
کاوه صباغزاده: با حرف شما موافقم، ولی تمهید ما از اول این بود که این اتفاق بیفتد و حتی توی ذوق بخورد.
خب این مسئله فیلم را دچار دوپارگی میکند...
کاوه صباغزاده: بله، دقیقا میخواستیم فیلم دوپاره شود. از ابتدا من اصرار داشتم حوادث، اتفاقات و زندگی این آدمها خیلی شبیه زندگی واقعی باشد. در زندگی واقعی آدمها هم یکدفعه همه چیز بهم میریزد و از این رو به آن رو بشود یا همه چیز ساکن شود. تصادف، مریضی، مرگ و ... از قبل خبر نمیکند و همه چیز به یکباره پیش میآید. خیلی برای من بود که این اتفاق در فیلم هم بیفتد و بدون هیچ اطلاع قبلی یک دفعه همه چیز تغییر کند. همانطور که حال شخصیتهای فیلم در ابتدای قصه خیلی خوب است، ولی نیمه دوم چون رابطهشان دچار سکته شده، همین حس و حالشان هم کاملا به بیننده منتقل شود، همانطور که حال خوبشان هم به آنها منتقل شده بود. به نظر خودم شاید حال و هوای نیمه دوم توی ذوق خیلیها خورده اما در نهایت باعث نشده که آن را پس بزنند. البته این قضیه میتوانست باعث شکست یا اتفاق خیلی بدی شود ولی ما چون در همه چیز ریسک کرده بودیم در روایت هم همین کار را انجام دادیم. کاری که شاید استاندارد سینما هم نباشد، استاندارد سینما به قول شما ماجرا را یک مقدار هم سطح میکند، پله نمیگذارد که قصه زمین بخورد ولی ما میخواستیم بیننده این لحظه را هم تجربه کند.
چقدر از فضای ایتالیایی فیلم نشات گرفته از علاقه خودتان به ایتالیا بوده؟
کاوه صباغزاده: خیلی زیاد، البته نه همه آنچه که در قصه میبینیم ولی موارد زیادی علاقه خودم هم بوده. مثل علاقه به موسیقی، زبان و ادبیات ایتالیایی جزو علاقهمندیهای خودم بوده.